وبلاگ شخصی محسن کرامتی مقدم

وبلاگ شخصی محسن کرامتی مقدم

موجودی درون‌گرایم
و گاهی برون‌گرایی‌ام گُل می‌کند!
من؛
اساساً یک پارادوکس متحرکم...

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

سربازی

پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ق.ظ



در زمستان سردی که با معشوقه ات گرم گرفته ای

در کافه ای گوشه ی شهر، به گفتگو نشسته ای

در سینما شانه به شانه اش سپرده و

در پیاده رو

 دست گرمش را به دست خود گرفته ای

در قاب عکس، برای دلبرت، بسیار ژست گرفته ای

و سرانجام در خانه ات

در رخت خواب

با آغوش عشق پرصلابتت؛

آرام، گرم گرفته ای



سربازی

جایی

دربرج دیدبانی 

یا پست ایست گاهی

از سرما

از دوری

از نداشتن برق چشمان سیاهی

 ماتم گرفته است؛

از تحریم روزگار

دو سال آزگار

نظام گرفته است


می دانی؟

می فهمی؟؟


تو گرمی و نمی فهمی؛

نمی فهمی که دوسال

برای یک جوان

یعنی سرببازی

یعنی بد ببازی...



📝 میم.کم/ زمستان 1394/ تهران

📡 https://telegram.me/mimkam






👈همه با هم، "بهبود خدمت سربازی"

👉 khedmatsarbazi.com



#سربازی #بهبود_سربازی #سرباز #سربازی 

جهان ما

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۶ ق.ظ

آفریقا داغ استعمارش تازه است هنوز 

بومیان به زبان مادری حرف می زنند و فرانسوی به زور!

بریتانیا منفور و کبیر است هنوز


قطیف مثل بقیع، غریب؛

بحرین و آران جدا شده اند از مادرشان

باب المندب سیاه شده احوالش 

بیت المقدس در حصار دومثلث نحس است و

سوریه در جنگی شبیه آرماگدون می سوزد


نیل جاری است ولی

داغ کربلا تازه است هنوز

فرات آب دارد ولی

از خاور میانه خون می چکد هنوز...

البته

مردمی هم؛

منتظرند هنوز


کریمه در کشمکش بین دو قطب شرق و غرب

تبت، پر التهاب 

و میانمار به بلای بوسنی و هرزگووین مبتلاست

 

آدمیت را از یاد برده اند انسان ها

هرچند حقوق بشر

هر لحظه از طرف رسانه ها

 به حساب مردم واریز می شود


اما چرا هیچ کس با هیچ کس نمی سازد؟

همه بر هم می تازند

آدمیت رنگ می بازد

عاشقان، جان

چرا؟

جان می دهند آدم ها...؟


موشک ها تیز و مخرب

هر روز بلند می شوند

خراب می شوند

و همچنان بشر است که می زاید

بچه به میدان مین می آید

تولد وجود دارد

مادر شیر دارد

خورشید می تابد

دنیا

زندگی

حیات جریان دارد


به احترام اتم های شکافته شده

کلاه از سر برداشته اند

و به سوگ ناقص الخلقه های هیروشیما

آرام نشسته اند

مدعیان حقوق بشر؛

دموکراسی؛

صلح؛

جوک می گویند همه سیاست بازان این دنیا


همه از هم مطلع اند گویا

 به لطف این رسانه ها؛

اما هنوز، همسایه از حال همسایه اش، بی خبر است!

رسانه فقط روایت می کند

ولی کسی به داد کسی نرسیده است هنوز


مسلمان بر مسلمان

یهودی بر یهودی

 و مسیحی بر هم آیین خود؛

همه خدایی می کنند


قرار بر تسبیح بود

تذبیح شد!!!

خدا ببین با نام دین دارند آدم می کشند!


آی آدم ها!

آدمیت را فراموش کرده اید

خبر از ناخدا بودنتان؛

 گوش زمین و زمان را کر کرده ...


می شنوید؟

از آدمیت می گویم

آدم ها...



میم.کم / زمستان94